سیاهپوش عشق
سیاهپوش عشق

سیاهپوش عشق

عاشقانه


سر آغاز شب بود
ماه در میان برکه ی پر آب
جیز دیگری بود
وهم انگیز و بیقرار
و ما چشم بسته
چون شبحی خاموش
در طلب یک جرعه ی عشق
به راه بادیه می رفتیم
تمام تقصیر ما عاشقی بود
نمی دانستیم که به سهم اندک علاقه
باید قناعت کرد
نمی دانستیم که از پر چین شکسته
نباید لانه ساخت
باری
از مشق گریه هم گذشتیم
به صراط ایثار رسیدیم
یکی رفت و گذشت
یکی با رعد حسادت شکست