سیاهپوش عشق
سیاهپوش عشق

سیاهپوش عشق

!



تو در را در خواب دیده بودم.

بی اینکه

روزی

سالی

هزاره ای بوده باشی

گیسو پریشان در باد های سرد و پاییزی شمال.

اما

مرا در بیداری با تو می بینند!

پس

کجایی که دیده نمی شوی؟